bg
از سمت بادهای شمالی...
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/05/17
تعداد نمایش :‌ 2

از سمت بادهای شمالی رسیده‌ام
با دست‌های خالی و چشمانی بی‌صدا
در من صدای کوه و تپش‌های دوردست
در من عبور رود، بدون هیچ ادعا

من از سکوت سنگ، زبان برگ را شنیدم
در من ترنم شب و آواز خاک بود
در من تپش نبود، ولی شور رفتن است
در من نهال سبز، ولی بی‌مخاطب بود

من با نگاه سرد زمستان بزرگ شدم
با برف‌های پیر، که بر شانه‌ام نشست
با سایه‌های تلخ، که در من قدم زدند
با خواب‌های دور، که از چشم من گسست

در من نه آفتاب، نه مهتاب مانده است
در من نه رنگ صبح، نه آواز چلچله
در من فقط صدای عبور است و هیچ‌کس
در من فقط سکوت، بدون هیچ سلسله

من از مدار خاطره بیرون زده‌ام
با من سخن مگو، که دلم بی‌جهت شده
با من سخن مگو، که دلم بی‌نشان شده
با من سخن مگو، که دلم بی‌صدا شده

در من نه آرزو، نه تمنای تازه‌ای
در من نه جاده‌ای، نه چراغی، نه راهی
در من فقط غبار، فقط وهم بی‌دلیل
در من فقط عبور، بدون رد پایی

من از تبار باد، ولی بی‌جهت شدم
در من نه ریشه‌ای، نه درختی، نه برگ
در من فقط سکوت، فقط خاک سرد و خشک
در من فقط غروب، بدون هیچ رنگ و مرگ

با من مگو ز مهر، که در من نمانده است
با من مگو ز نور، که در من نتابیده
با من مگو ز خواب، که در من شکسته است
با من مگو ز دل، که در من نلرزیده

من از تمام واژه تهی گشته‌ام، ببین
در من نه واژه‌ای، نه صدایی، نه شعر
در من فقط سکوت، فقط سایه‌ای بلند
در من فقط عبور، بدون هیچ شرح و شرح

با من مگو ز بودن و از بودنم مپرس
در من نه روز مانده، نه شب‌های بی‌قرار
در من فقط عبور، فقط راه بی‌نشان
در من فقط غریبه، فقط چهره‌ی غبار

من رفته‌ام، بدون صدا، بی‌دلیل و دور
در من نه رد مانده، نه نشانی از حضور
در من فقط سکوت، فقط وهم بی‌کلام
در من فقط عبور، فقط مرز‌های دور

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران