bg
آری صدای روشن تو را شنیدم
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/05/17
تعداد نمایش :‌ 2

آری، صدای روشن تو را شنیده‌ام
در من شکفته لحظه‌ی ناب گفت‌وگو
در من طلوع تازه‌ی اندیشه‌ای بلند
در من شکفته باغ پر از رنگ آرزو

با من بمان، که در دل من شور زندگی‌ست
با من بمان، که در دل من شعر تازه‌ای
با من بمان، که در دل من عشق بندگی‌ست
با من بمان، که در دل من راز رازگی‌ست

در من، تویی که روشنی شب‌های منی
در من، تویی که زمزمه‌ی ناب عشق شدی
در من، تویی که پنجره‌ای رو به صبحی
در من، تویی که آینه‌ی خواب عشق شدی

با تو، جهان دوباره شکوفا می‌شود
با تو، دلم دوباره جوانی می‌کند
با تو، غبار غربت شب‌ها کنار می‌رود
با تو، دلم دوباره روانی می‌کند

بگذار تا به لحظه‌ی لبریز اشک و آه
با تو بمانم، از همه دنیا جدا شوم
با تو بمانم، از همه تردید رسته‌ام
با تو بمانم، تا به خودم آشنا شوم

در من، تویی که روشنی شب‌های منی
در من، تویی که زمزمه‌ی ناب عشق شدی
در من، تویی که پنجره‌ای رو به صبحی
در من، تویی که آینه‌ی خواب عشق شدی

با تو، جهان دوباره شکوفا می‌شود
با تو، دلم دوباره جوانی می‌کند
با تو، غبار غربت شب‌ها کنار می‌رود
با تو، دلم دوباره روانی می‌کند

بگذار تا به لحظه‌ی لبریز اشک و آه
با تو بمانم، از همه دنیا جدا شوم
با تو بمانم، از همه تردید رسته‌ام
با تو بمانم، تا به خودم آشنا شوم

در من، تویی که روشنی شب‌های منی
در من، تویی که زمزمه‌ی ناب عشق شدی
در من، تویی که پنجره‌ای رو به صبحی
در من، تویی که آینه‌ی خواب عشق شدی

با تو، جهان دوباره شکوفا می‌شود
با تو، دلم دوباره جوانی می‌کند
با تو، غبار غربت شب‌ها کنار می‌رود
با تو، دلم دوباره روانی می‌کند

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران