--------------------------------------------------------
هایبون(سپید+هایکو)
سپید:
در آستانه نور
در تاریکیِ شب
صدای تو را شنیدم
نه از گوش
بلکه از استخوانهای شکستهام
که در سجدهای بیپایان
به آتش سلام کردند
و از خاکسترشان
گلِ یقین رویید
در سکوتِ بیمرز
نفسهایم نام تو را زمزمه میکردند
نه برای نجات
بلکه برای فنا شدن در حضور تو
هر قطره اشک
آیینهای بود
که تصویر تو را
در هزار شکلِ ناپیدا
بر دلِ سوختهام میتاباند
و من
در میان شعلهها
نه سوختم
نه خاکستر شدم
بلکه روشن شدم
مثل فانوسی
در شبِ بیپایانِ انتظار
هایکو (۵-۷-۵)
سجده در شبتاب
دل در آتش میسوزد
نور درون ماست
-----------------------------------------------------------