سجده در آتش
دل شکسته، چشم تر، جان خسته از داغ نهان
سایهسار درد و شب، بیتاب و بیتاب از جهان
نالهای پیچیده در بادِ غریبِ کوچهها
هر نفس آتشفشان، هر اشک طوفان بیامان
در نگاهت آسمان، در سینهات رازِ خدا
در سکوتت آیهای، در گریهات صد داستان
سجدهگاهت خاکِ عشق، محراب تو خونِ دل است
هر قدم با نورِ حق، هر لحظه با شوقِ اذان
در دلِ شب، نام او، چون زمزمه جاری شود
هر تپش با یاد او، هر لحظهات عطرِ جنان
ای مسافر، راه تو، از نور و از نای دل است