bg
معبر باد
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/29
تعداد نمایش :‌ 7

نغمه‌ای از شوق او در تار جان افتاده است
هر دلم با آتش چشمش زبان افتاده است

در عبور بادها، نامش طنین انداز شد
ابرها از راز او بر آسمان افتاده است

سایه‌اش بر بام شب، آیینه‌گون روشن شود
ماه دل با نور او در کهکشان افتاده است

در گریز از کوچه‌های بی‌نشانی‌های شب
شعر من در پای شیوا بی گمان افتاده است

گام‌هایم را به سمت خاطراتش برده‌ام
ردپایش در دل من جاودان افتاده است

می‌تراود از نگاهش صد حکایت، بی‌صدا
لحظه‌ها با مهر او در داستان افتاده است

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران