bg
بلندگو، زخمی که صدا ندارد
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/27
تعداد نمایش :‌ 8


بلندگو، زخمی که صدا ندارد
در میدان
سایه‌ها خم شده‌اند
با دست‌هایی که می‌خواستند چیزی را بخواهند
اما هنوز،
واژه‌ای برای "خواستن" پیدا نکرده‌اند.

بلندگو،
خاموش است؛
مثل دهانی
که از فرط گفتن
فراموش کرده است چگونه بخندد.

باد، گچِ شعارِ دیروز را
از دیوار کند
و با خود برد به خانه‌ی پیرزنی
که هیچ‌گاه رأی نداد
اما در خواب،
به صدایی گوش می‌داد
که هیچ‌گاه پخش نشد.

سکوت
لباس رسمی این میدان شده
صدایی اگر هست
در مشتی است که دیر بالا رفت
و در بغضی که قبل از گفتن،
به اشک تبعید شد.

بلندگو را کسی خاموش نکرد
بلندگو خودش فهمید
که در جهانِ پر از تکرار،
هیچ واژه‌ای
بیش از "سکوت"
شنیده نمی‌شود.

پشت آن سیم‌ها
کودکی خوابیده است
که صدایش را
در کیسه‌ای
پُر از گچ و ترس
گم کرده.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران