هایبون بازار ماهیفروشان رشت، حرکت،آواز نمک و صدا
نثر:
صبح، پیش از طلوع،
صدای چاقوها روی چوب،
خواب کوچه را میشکند.
مردهایی با پیشبندهای خیس،
ماهیها را مثل شعرهایی نقرهای میچینند.
زنهایی که چانه میزنند،
نه برای قیمت،
برای خاطره.
و در گوشهای،
پسربچهای با چکمههای بزرگ،
رؤیای دریا را نگاه میکند.
بوی شور در هوا /
و صدای ماهی هنوز زنده /
که نمیخواهد بمیرد
هایکو :
بازار ماهی
چشم ماهیها هنوز
رو به دریاست