سیجو آنسوی سایه بند اول در پشتِ سایهها، نوری خاموش نفس میکِشد بند دوم شاخهها خم میشوند، اما امیدْ هنوز ایستاده بند سوم منْ آنسو را دیدم... جایی که تاریکی چشم دارد