bg
سلفی در آینه شکسته
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/19
تعداد نمایش :‌ 4

سلفی در آینه شکسته//

از خودم عکس گرفتم
در آینه‌ای که
نه کامل بود
نه مشتاقِ تماشا؛
شبیه لبخند مادرم
که همیشه یک نیمه‌اش
در جنگ،
جا می‌ماند.

تکه‌های آینه
با من حرف می‌زدند
اما هر کدام
زبانِ خاص خودشان را داشتند؛
یکی با صدای گریه،
یکی با صدای دروغ.

در قابِ دوربین
من نبودم،
فقط
سایه‌ای از من بود
که تمرین کرده بود
حاضر باشد
در غیاب خویش.

من
پشت آن شیشه ترک‌دار
لبخند زدم،
تا بفهمم
شکستن،
گاهی تنها راهِ درست دیدن است.

آینه پرسید:
اگر هر تکه،
راستگو بود
آیا تو
دروغ بودی؟

سلفی‌ام را
پست نکردم؛
شاید دنیا
برای تماشای
چهره‌ی راستینم
اتفاق نیفتاده باشد.

شیشه
افتاد
و جهان،
دوباره تکه‌تکه شد.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران