bg
دیوار بی ساعت
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/19
تعداد نمایش :‌ 2

دیوار بی‌ساعت//

این دیوار
نه طلوعی را می‌فهمد
نه غروب را عقب می‌اندازد؛
فقط ایستاده
مانند پیرمردی
که سال‌هاست منتظر آمدن خودش مانده است.

ساعتی نیست
و عقربه‌ها
در بندِ طوفانِ خوابِ بی‌کسی اسیرند.

بر این دیوار
نه تیک هست، نه تاک
فقط ترک‌هایی که
می‌خواهند گریه کنند
اما اسم اشک را فراموش کرده‌اند.

کسی پوستش را
روی این دیوار کشیده
تا ببینند چه‌طور
یک انسان بی‌زمان
می‌تواند
بی‌صدا بمیرد
بی‌آنکه کسی بفهمد
چند دقیقه بود، چند قرن؟

در سکوتِ این دیوار
نخستین خاطره
با دست چپ نوشته شده بود؛
مداد شکست
و کودک گم شد.

حالا
پشت این دیوار بی‌ساعت
کسی نمی‌پرسد ساعت چند است
فقط سؤال می‌ماند
مثل میخی
در گلوی گچ.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران