در کویرِ تیغها،
بانوانْ
آینه به دوش میکشیدند
هر اشک،
روایتی شد
بر دیوارهای شامِ ستم
اما ای آینه!
اسارت را
چگونه آیینه کردی؟
خیمههای سوخته،
چادرِ عزّتشان شد
زنجیرها،
مهرههای تسبیحِ شبهای اسارت
کودکان
در آغوشِ ماتم،
گهوارههای امید شدند
ای زینب!
خطبههای تو،
تیغِ زبانِ تاریخ شد
خونِ برادر،
بر صحنۀ شام
شکفت
هر واژه،
نهالی از آزادی کاشت
در خاکِ ستم.