نثر: ... و من در حیرتم که چگونه میتوان آفتاب را در یک قابِ کوچکِ دل جا داد وقتی هر پنجره رو به تاریکی باز میشود و هر فریاد در گلوگاه زمان خفه میشود... هایکو (۵-۷-۵): دستهای خالی نشسته بر زخم ها- باران میبارد