bg
مهتاب سپید
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/15
تعداد نمایش :‌ 3


مهتاب،
تکه‌تنهایی ست که شب،
بی‌صدا از جیبِ باد دزدیده است.

می‌کشد روی شانه‌های خیسِ کوچه
مثلِ فیلمی قدیمی
که هر قابش،
یادگاری از یک نگاهِ گمشده است.

و اینجا،
سایه‌ها به زبانِ آبشارها سخن می‌گویند:
«ما همیشه از نور می‌ترسیدیم،
حتی وقتی که ماه،
دست‌هایش را از پنجره‌ی ابرها
به سوی ما دراز می‌کرد.»

مهتاب می‌شکند
مثلِ یک فنجان خالی
روی سنگفرشِ سکوت.
و من،
صدای شکستنِ نور را می‌شنوم:
آهی که از حنجره‌ی تاریکی بیرون می‌جهد،
اما هیچ‌کس نشنیده است.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران