هایبون شام غریبان ... و اینجا من، پشتِ پنجرهی تاریخ ایستادهام: هر ستاره شمعی ست بر مزارِ آرزوها، و تکههای مهتاب در آبِ فرات نقشِ رویاهای شکسته را دوباره میبافند... هایکو (۵-۷-۵): چادرِ سیاه بر شانههای باد میلرزد – اشکِ آسمان