اندیشۀ بازگشت و بقای پیام
(
۶۱
خاک آرام است
اما خون
در واژهها میجوشد
---
۶۲
هر شهیدی شد
جرقهای در فانوس
راه آیندگان
---
۶۳
کربلا ماندست
نه برای خاک،
برای صدا
---
۶۴
عاشورا یعنی
در دل تردید بودن
و بلند ایستادن
---
۶۵
هر قدم یعنی:
با توأم ای سایهها،
من چراغم، نه
---
۶۶
دستِ افتاده
از زمین برمیخیزد
در دل انسان
---
۶۷
خطبهی زینب
هنوز از منبرِ دل
میتپد، میریزد
---
۶۸
از صدای سر
نسلها شعر آفریدند
با زبانِ نور
---
۶۹
دشمنان رفتند
اما بر خاک مانده
پرچمی روشن
---
۷۰
تا جهان باقیست
کربلا یک راه است، نه
فقط یک حادثه
---
۷۱
کودکی پرسید:
آیا هنوز میشود
با عطش رفتن؟
---
۷۲
و جهان گفت: آری
اگر با عشق باشد
خون، چراغِ راه