زیباتری از آنی که در این باغ برویی
گل ها همه در باغ و تو در برزن وکویی
رخسار تو خواب از همه خستگان ربوده
تو عطر گلابی که روان در دل جویی
من عاشق دلخسته تو، بی دل و رنجور
تو خوبترین، در دل دریاچه چو قویی
لیلی که به رخساره شده شهره دوران
محبوب تر از لیلی و زیباتر از اویی
شهبانوی شه ناصرِدین، چاق و بداندام
تو خوش قد و بالا و چنان رشته و مویی
خوبان اگر از خُلق ندارند نصیبی
تو خوش منشی سروقدی، خوش بر و رویی
من در طلبت رند خراباتی و مستم
تو باده ی تلخی که به جامی و سبویی
گفتی که دهانت نشود جای من ای دوست
جا می شوی ای دوست ولی خار گلویی
"زهرا روحی فر"