حرکت از مدینه
۱
چشمِ مادرها
در مسیرِ کوچ، آرام—
پر از پرسیدن
---
۲
بارِ کجا رفت؟
از میانِ سینهها
دل جدا میشد
---
۳
بر لبِ کودک
نامِ آب افتاده بود
پیش از تشنگی
---
۴
کوه در دل داشت
کودکی که با نگاه
بدرقه میکرد
---
۵
ماه بر نیزه؟
نه هنوز... این آغاز
روشنِ پایان
---
۶
در دلِ راهی
هر سکوتی میدواند
زخمِ تاریخ است
---
۷
خون در آیینه
پیش از جنگی بیصدا
فصلِ رفتن شد
---
۸
کاروانِ نور
بیامانتر میگذشت
از غروبِ ما
---
۹
مادری لبخند
را برای شب گذاشت
بغض را پوشید
---
۱۰
شام در راه است
اما مدینه هنوز
چای میریزد