bg
رد پای باد
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/09
تعداد نمایش :‌ 7



شب،
بی هیچ چراغی
از کوچه‌های خاموش می‌گذرد
و کسی نامش را نمی‌پرسد.

باد،
دست‌هایش را در جیب تنهایی فرو برده است
و خسته‌تر از خاطره‌ای دور
از پنجره‌ای شکسته عبور می‌کند.

مردی
که نامش فراموش شده
با سایه‌ی خودش حرف می‌زند،
هیچ‌کس نمی‌بیند
که چگونه در میان سکوت،
پاییز را نفس می‌کشد.

آن سوی دیوارهای ترک‌خورده،
خنده‌ای در خاطرات گم می‌شود،
و دست‌هایی که هنوز گرم‌اند،
به دنبال دست‌هایی سرد می‌گردند.

در امتداد جاده،
باد مسیرش را نمی‌داند،
مثل کسی که روزی نام داشت،
ولی حالا تنها ردپایش
بر خاک جا مانده است.

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران