bg
بهار از خیابان عبور کرد
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/09
تعداد نمایش :‌ 1


در خیابانِ بارانی دیروز
بهار، چترش را جا گذاشت

گل‌ها، با سرفه‌ی بادمهرگان
در صف نسخه‌های باد رفته‌اند

آدم‌ها، خیابان را پل زده‌اند
که از زمستان به تابستان بگذرند

خورشید، لامپ کم‌مصرفی شده
در سقف روزهای بی‌رنگ

بخارِ چای، آخرین خاطره‌ی دود
در فنجان جهانِ تلخ است

ابر، نان تازه می‌پزد
اما هیچ سفره‌ای گسترده نیست

باران، نامه‌ای که پستچی گم کرد
و هیچ‌کس نام گیرنده را نمی‌داند

کلاغ‌ها، پاراگراف‌های حذف‌شده‌ی بهارند
که ویرایشگرِ فصل‌ها نخواند

دیوارها، خاطره‌های گچ‌گرفته
از کودکی‌هایی که گم شد

بهار آمد، کسی ندیدش
شاید چون لباس زمستانی پوشیده بود

شاعر خسته از نوشتن
مدادش را به شاخه‌ی بید تکیه داد

و خیابان، همچنان
در انتظار یک لبخند خیس

در خیابانِ بارانی دیروز
بهار، چترش را جا گذاشت

گل‌ها، با سرفه‌ی بادمهرگان
در صف نسخه‌های باد رفته‌اند

آدم‌ها، خیابان را پل زده‌اند
که از زمستان به تابستان بگذرند

خورشید، لامپ کم‌مصرفی شده
در سقف روزهای بی‌رنگ

بخارِ چای، آخرین خاطره‌ی دود
در فنجان جهانِ تلخ است

ابر، نان تازه می‌پزد
اما هیچ سفره‌ای گسترده نیست

باران، نامه‌ای که پستچی گم کرد
و هیچ‌کس نام گیرنده را نمی‌داند

کلاغ‌ها، پاراگراف‌های حذف‌شده‌ی بهارند
که ویرایشگرِ فصل‌ها نخواند

دیوارها، خاطره‌های گچ‌گرفته
از کودکی‌هایی که گم شد

بهار آمد، کسی ندیدش
شاید چون لباس زمستانی پوشیده بود

شاعر خسته از نوشتن
مدادش را به شاخه‌ی بید تکیه داد

و خیابان، همچنان
در انتظار یک لبخند خیس

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران