کربلا را خونِ دل آیینهدارِ عشق کرد
تشنگی شد پردهای، تا پردهدارِ عشق کرد
آفتابِ نیزهها، بر سر فراز آمد ز نو
ماه را حیران نمود، آنکس که کارِ عشق کرد
خیمه در آتش شد و زینب میان عاشقان
نالهای از سوزِ دل، تفسیرِ یارِ عشق کرد
نیزه گردد منبرِ حق، خون شود جوهر به دست
چون حسین، آن خفته را بیدار زارِ عشق کرد
خون نریزد هر کسی در راهِ معنی با یقین
آنکه ریخت، از جان گذشت و افتخارِ عشق کرد