bg
به تو اما نمی‌دانم...
شاعر :‌ محمد رضا گلی احمدگورابی
تاریخ انتشار :‌ 1404/04/02
تعداد نمایش :‌ 4

به تو اما نمی‌دانم ،
پیام عشق پاکم را،
میان رشته های خسته ی،
تحریر شعرم
دیده ای یا نه؟ به تو اما نمی‌دانم
صدای شب، صدای باد
غم دیرین ناکامی
رسد آیا به گوش تو؟

به تو اما نمی‌دانم
در این خلوت که می‌سوزم
تب دل را، سکوت شب
به جانت می‌دهد پیغام؟

به تو اما نمی‌دانم
سکوتت را که می‌خوانم
طنین بغض بیمارت
شباهنگام می‌آید؟

به تو اما نمی‌دانم
اگر مهتاب شبگیرم
دل از اشکِ فروخفته
به سوی چشم‌های تو
روان باشد،
خبر داری؟

به تو اما نمی‌دانم
به آن روزی که دیدارت
نسیم تازه‌ای باشد
نگاهم را، صدایم را
در آغوشت نمی‌گیری؟

به تو اما نمی‌دانم
ولی این آه بی‌پایان
اگر راهی بیابد لحظه ای،
به دامان تو خواهد ریخت!

به تو اما نمی‌دانم
نسیم دشت‌های دور
می‌آید با صدای شب
به رویای سپیدتو؟

به تو اما نمی‌دانم
اگر باران ببارد شب
دل از اندوهِ دیرینه
به سمتت می‌گریزد؟

به تو اما نمی‌دانم
به آن لحظه که آغوشت
پناهی از غم شب‌هاست
نوازش را نمی‌فهمی؟

به تو اما نمی‌دانم
دل از این جاده‌های سرد
به سوی خانه‌ات روزی
سفر خواهد نمود آیا؟

به تو اما نمی‌دانم
اگر این اشک‌های شب
زلالی را به چشمت داد
تو هم هم‌درد می‌مانی؟

به تو اما نمی‌دانم
ولی این عشق جاویدان
اگر در سینه‌ات جایی
بیابد، غم نمی‌ماند!

به تو اما نمی‌دانم
تمام شب، تمام دل
به یادت در تبِ خاموش
نهان با باد می‌خواند!
به تو اما نمی‌دانم
نگاهم را که می‌خوانی
تو هم در عمق این شب‌ها
پر از حسرت نمی‌مانی؟

به تو اما نمی‌دانم
که این باد سرگردان
دل از تنهایی شب‌ها
به سوی خانه‌ات آرد؟

به تو اما نمی‌دانم
در آن اندوه بی‌پایان
خیالت در شب تاریک
صدایم را نمی‌گیرد؟

به تو اما نمی‌دانم
تمام شعر، تمام من
در این بغضی که می‌بارد
در آغوشت نمی‌ریزد؟

به تو اما نمی‌دانم
در آن لحظه که از دوری
جهان خاموش می‌گردد
تو هم در من نمی‌سوزی؟

به تو اما نمی‌دانم
اگر اندوه بارانی
تمام کوچه‌ها را شب
به یادت باز خواهد برد؟

به تو اما نمی‌دانم
ولی در این شب بی‌ماه
همان فانوسِ قلبت روشنایی
به روی این امید افکند

به تو اما نمی‌دانم
اگر این بغض جاویدان
در آغوش تو آرامش
بگیرد، تو نمی‌مانی؟

به تو اما نمی‌دانم
ولی روزی، در آن لحظه
که عشق از سایه‌ی شب‌ها
بجوشد، بشکفد در دل

در آن آغوش بی‌پایان
که از نور و نسیم آکنده‌ست
تو خواهی دید
که این اشکِ دل‌سوخته
نهان در چشمِ شب‌ها نیست...
که در چشمانِ تو جاری‌ست!

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران