در امتداد سایههای متلاطم،
درختان بیصدا میلرزند
نه از نسیم،
بلکه از یاد نبردهای بیپایان.
ریشهها در خاکِ خونآلود،
همچون خطوطی گمشده در هزارتویی از زمان.
آسمان در سکوت به تماشا مینشیند،
نه شاهدِ صلح،
بلکه عروجی از جنس خاکستر.
آیا جایی میان زخمها و خاطرهها،
گلی از جنس رؤیا
خواهد شکفت؟
یا زمین به چرخهی زوال، خو خواهد گرفت؟