باران که هر شب میوزد، درکوچههای بیکسان
هر موج دریا میشود، همراز اشک آسمان
دل در هوای دیدنت، سرگشته چون باد صبا
هر لحظه نامت میوزد، در نغمههای بیگمان
دوری ز نور روی تو، شب را سیاهی کرده است
هر واژه از سودای تو، افتاده بر دیوار جان
ای بادهی شیرین دل، ای روشنی در سینهام
با یاد تو هر لحظه شد، شعری به رنگ بیکران