در آن گوشه که خاموشی شب محفل جان است
چه کس عاشق آن سایه و غمهای نهان است؟
به حیرت بنگرم راهی که دل گمشده در آن
که هر منزل آن منزل حسرت به جهان است
چه رازی است که در چشمهٔ اشکم بنهفته؟
که هر موج در این رود ز سوز دل عیان است
به دنبالت چو سرگردانتر از باد صبا دل
هر آن لحظه که دور از توام، آتش روان است
قدم بر ره این عشق نهد هر که دلی داشت
که در خانهٔ ویرانشده، گنج نهان است