زلزله ی کرمانشاه * دلم بگرفته آتش، گاه،می لرزد روانم غرق درغم، آه، می لرزد ز یارانی شدم جویا خبر آمد: زمین درسمتِ کرمانشاه می لرزد دلِ سنگی جدا از کوه می گردد بیابان در بیابان، راه می لرزد شکسته آسمانِ مرز را ناله در اوجِ غم ، گمانم ماه می لرزد کسانی از مصیبت باز می گریند در و دیوارِ درمانگاه می لرزد به یک تومان نمی ارزد جهان،دادا، زمانی که دلی ناگاه می لرزد دادا بیلوردی – بیست و یکم آبانماه 1396 *