ده زلال پند (13) * 121- کار امروز * مشکل آرایی نکن کــارِ امـروزیـت فـردایــی نکن عشق ورزی را بلد باشی اگر در کار خویش عشق را در یاب و هرجایی نکن درد پیـمایی نکن * 122- توکّل * بیـشتـــــر گل می کنی تــــــا بــرای او تــوکّل می کنی لیک بی او چون میان جهل وارد می شوی هرچه دل ، مانند بلبل می کنی خویش را خُل می کنی * 123- وزنه ی غیرت * پیش ناحق خم شدن یعنی از مردی، پیــاپی کم شدن وزنه ی غیرت نگهدار و ثقیل و سخت باش پیش نامردان شُل و مرهم شدن بوده در گِل رَم شدن * 124- طوطی و بقّال * دل شناس و حال را بر همه یکسان مبین احوال را وَرنه گمراه آنچنان باشی که بر یاد آوری مـاجــــرای طوطـی و بـقّـال را صحبـت جهّـال را * 125- بندگی * در کنار زندگی می کنم بر شاه عالم بندگی بندگی را آنچنان خــواهم کــه با زیبندگی می دهد بــــر عزّتم پایندگی لذّتِ فرخندگی * 126- حقّ * ناله ، بیجا می کنند حـقّ را آنـانـکه پـیـدا می کنند حقّ چون پیدا نبـاشد ناله دنبالش سزاست ساکنانی چونکه دل،وا می کنند قطره دریا می کنند * 127- قضاوت * بـا قضـاوت هــای زود می شود گاهی ز حق مردود بود همچو مردودی کـه کاهد بین خلقی اعتبـار تـا ببینی نـامی از شخصی زدود جای آن خواری فزود * 128- شانس * مانعی بشکسته است کانــــدران نیـــرو همی بگسسته است کــــــــار، محکم دار و از بختت میــاور شکــوه ای شانس بیش از هرچه بر تو بسته است جهد را پیوسته است * 129- تقدیر * آنچه از تقدیر هست بیشتر با عشق در تفسیر هست گــــاه از تقدیــــر نتـوان عشق را آزاد کرد عشق غالب بر جوان و پیر هست دست بر زنجیر هست * 130- * همدم خورشید نیست روشنی بخشی که چون مهشید نیست شاعـــــری بی عدل هـــر چند از هنرمنـدان بُـــوَد محتـــرم بــر هیـچ صاحب دید نیست لایــق تـمجیـد نیست * ایضاح: دوستان گرامی در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر در خصوص قالب های عروضی سبک زلال به منبع زیر تشریف ببرند: http://dadazolal1.blogfa.com/