bg
وقت طلوع توست
شاعر :‌ عادل دانشی
تاریخ انتشار :‌ 1395/12/17
تعداد نمایش :‌ 377

سپاس از استاد حاکی بزرگوار می خواهم از گذشته و فردا گذر کنم هر لحظه را به لذت پرواز سر کنم از مرز های خسته ی مرداب بگذرم با رقص موج در دل دریا سفر کنم دیگر بس است بغض شدن در گلوی اشک فریاد کن مرا که جهان را خبر کنم آنقدرخون به دامن چشمم بریز تا ((این راز سر به مُهر به عالم سمر کنم)) عقلم کجا حریف جنون زمانه است؟ باید برای فتح تو جان را خطر کنم باید از ابر شعر ببارم غزل غزل گلواژه های تب زده را بارور کنم یا چون نسیم رهگذر از گیسوان ماه در عطر نور، شب پره را غوطه ور کنم وقت طلوع توست ببین پشت شیشه ام تا پلک های پنجره را باز تر کنم بردار این حجاب و بتاب از حریم مهر تا با فروغ آینه شب را سحر کنم من را به باد خاطره نسپار باید از خاکت ببالم و به امیدت ثمر کنم عادل دانشی اسفند 95 تضمینی از حضرت حافظ ترسم که اشک در غم ما پرده در شود این راز سر به مهر به عالم سمر شود

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
عباس حاکی
0
0

دست مریزاد جناب دانشی عزیز که شعری در خور تحسین سروده اید.

user image
عادل دانشی
0
0

یک دنیا سپاس استاد عزیز .

user image
اکبر بهرامی
0
0

جناب دانشی عزیز و گرانقدر سلام و علیکم . زیبا و دلچسب بود و قابل تحسین لذت بردم . برقرار باشید .

user image
عادل دانشی
0
0

سلام استاد بهرامی عزیز یک دنیا سپاس بزرگوار