مشتاق که بار دگرآمد جمعه از یار ولی بی خبرآمد جمعه هرلحظه دلم چشم براه توولی افسوس دوباره به سرآمدجمعه جمعه . 95/10/10 پنج عصر ****************** با بوسه ی داغ تو زمستان هیچ است با مامن آغوش تو ، طوفان هیچ است با این همه الطاف که در دیدن توست آغاز بهار و لطف باران هیچ است راه آهن کارون 95/10/9 ************************ تا هستی ما ز عشق پودی دارد از هستی ما عشق وجودی دارد در قحطی عاشقی، سخندانی ما با اینهمه تکروی چه سودی دارد؟ راه آهن اهواز. 95/10/13 *********************** باغیر تو دلبری چه سودی دارد؟ بی عشق توهمسری چه سودی دارد؟ وقتی تو نباشی طرف صحبت من با حوریه یا پری چه سودی دارد؟ راه آهن کارون 95/10/11 *********************** با عشوه ی خود باز پریشانم کن یک بوسه ی گرم وناب مهمانم کن در سردی دی ماه به مرداد تنت آتش بزن و باز زمستانم کن راه آهن کارون . 95/10/11 ************************** فریاد بزن مرا...پریشانم کن انگشت نمای جمله یارانم کن یکبارمرا به عشوه دعوت کردی! این بار بیا و بوسه بارانم کن راه آهن کارون . 95/10/11 ********************** غم درهمه ی زمانه تکثیر شدست گل از نفس باد صبا سیر شدست پایان زمان، جهان زمین گیر شدست انگار خدا از همه دلگیر شدست 95/10/15 اهواز. مصطفی رحیمی نیا