71- غفلت جوانی
*
تا جوانی بیشتر
غافل از سود و زیانی بیشتر
گاه سودت را زیان بینی زیان خویش سود
سعی کن خودسر نمانی بیشتر
در زمانی بیشتر
*
72-صدای زندگی
*
این صدای زندگی
می کنـد مــا را گـدای زنـدگی
گاهگاهی پـای نوزادت ببـوس و نـاز کـن!
چونکه خواهد سوخت پای زندگی
لا به لای زندگی
ب
*
73- حسرت به خاک
*
هر کسی را عیب هست
خود هم این را دانی ای زیبا پرست
پس بُوَد پنهان بـه زیـرِ پرده ی شهوت عیوب
آنکه دل در حسرتی بر خاک بست
روح را درهم شکست
*
74- عشق مجازی عصر اینترنت
*
هر که چون فرهاد شد
لذتّ ِ شیـریـنِ او بــر بــاد شد
یک نفر نه پول و شغلی داشت نه کاشانه ای
عصر عاشق بر زنی شیّاد شد
تـا سحـر معتاد شد
*
75- آفتاب
*
باش مثل آفتاب
بر غنی و مستحق یکسان بتاب
گاه دنیـایی عوض گـردیـده از پنـدارها
در نهایت بوده گلزاری سراب
یا سرابی غرق آب
*
76- خستگی
*
بوده هر جا خستگی
ارمغان آورده از وابستگی
خسته از کار و تلاش اندر معاش خود مباش
ابر و مه در حالت پیوستگی
دارد آب رستگی
*
77- آبرو
*
عشق مَردش بیشتر
مرد هم غیرت نَوَردش بیشتر
آبرو چون گل، هوس مانند بادِ خشک لیک،
هر که بادش بیش دردش بیشتر
برگِ زردش بیشتر
*
78- حرف و عمل
*
من ندیدم در تنت
پیشِ حق نازکتر از مو گردنت
بر غرورِ خویش نازی مثلِ یک گردن کلفت
نیست بر میدان، عمل آوردنت
جای صحبت کردنت
*
79- اهل درد
*
می ستای آن مرد را
کو شناسد اهل عشق و درد را
باغبان، آنکس بوَد که موقع ِ فصل بهار
سبز بارد برگهای زرد را
غنچه ی دلسرد را
*
80- انرژی درون
*
از برون تخمی شکست
دربِ آسایش به یک جاندار بست
لیک تخمی دیگر از داخل شکست و هست داد
گر انرژی از درون آید به دست
زندگی آورده است
*