bg
ماه چادرپوش
شاعر :‌ عادل دانشی
تاریخ انتشار :‌ 1394/06/27
تعداد نمایش :‌ 310

چهره پنهان می کنی با شب مدارا می کنم زلف می پوشانی و شب را تمنا می کنم با چه ترفندی تناقض را خدا آورده است سالها در دفتر شعرش تقلا می کنم ماه چادر پوش من ،در هاله ات کافر شدم کعبه را با دیدنت هربار حاشا می کنم در سراب خنده ات بی هیچ اثر گم می شوم خویش را در چشمه های اشک پیدا می کنم لحظه ای وا کن به رویم غنچه ی سوزنده را تا ببینی در گلستانت چه غوغا می کنم شهد جوشان لبت را یک نفس سر می کشم زندگی را با شراب مرگ معنا می کنم دل به دریا می زنم تا آسمان پر می کشم چشمهای آبیت را بوم دنیا می کنم پرده بر میدارم از افسانه های عاشقی پرده ی اندیشه را همرنگ رویا می کنم لطف هم آغوشیت را از نگاه دل نگیر هرچه می خواهی من از جانم مهیا می کنم عادل دانشی شهریور 94

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
عباس حاکی
0
0

سلام عادل جان ...دست مریزاد . اما به پای اشعار پیشین شما نمی رسد. خیلی فاصله دارد.

user image
اکبر بهرامی
0
0

جناب دانشی عزیز و گرانقدر سلام علیکم . شعر زیبایی بود لذت بخش و دلچسب. دست مریزاد

user image
حمیدرضانادری
0
0

سلام دوست عزیز خیال پردازی خوبی دارید.

user image
احمدرضاخانمحمدی(الف-راهی)
0
0

درود بر شما جناب دانشی زیباسروده اید