bg
طلوع ناز
شاعر :‌ عادل دانشی
تاریخ انتشار :‌ 1394/05/21
تعداد نمایش :‌ 305

با من نگو که موعد راز و نیاز نیست.... کو تا طلوع ناز،نه! وقت نماز نیست..... آیینه هر زمان به لب نور تشنه است رخسار شمع از آینه هم بی نیاز نیست وقتی که قلب پنجره ها قاب ظلمت است چشمی به سوی چشمه ی خورشید باز نیست عمری ست شب نشین نگاه سپیده ام عمری ست ساز روشنیم نغمه ساز نیست دیوان زخمی از غزلی نا شنیده ام نایی شکسته ام ، نفسم دلنواز نیست روییده در کویرم و موییده ام از ابر عمرم برای دیدن باران دراز نیست اما هنوز مرد دلم ، غیر من کسی در رزمگاه مهر و وفا یکه تاز نیست با توسن خیال ،به آهو رسیده ام در شور و شعر دشت،حقیقت مجاز نیست ((هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق)) جز این کلام ،در دل تاریخ راز نیست عادل دانشی مرداد 1394

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
عباس حاکی
0
0

ثبت است بر جریده عالم دوام ما. و همین عشق است که دل ها را به هوای دوست می تپاند و اندیشه های ناب می پروراند. جاودانگی را در پاکی همین نور عشق باید دید که دوام را به همراه دارد. روییده در کویرم و موییده ام از ابر عمرم برای دیدن باران دراز نیست. و تو - عادل عزیز - این باران را خواهی دید و در لطافت آن عسل خواهی کرد. شاد و موفق باشی عزیز.

user image
بهرامی
0
0

درود بر عادل عزیز شعر زیبا و دل نشینی بود ولذت بخش زنده باد

user image
محمد هوشمند
0
0

درود بر شما زیباست ....