من که می گویم چنین دیوانه واری خوب نیست
هر نفس قلب مرا تنها گذاری ؛ خوب نیست
نامسلمان ! اینقدر با قلب من بازی نکن
دکترم گفته برایم بیقراری خوب نیست
(دوستت دارم )شعار هر نفس های من است
مثل من باش ای عزیزم ! گه گداری خوب نیست
بغض هایم قاه قاه از این گلو آید به لب
مثل شاعر خنده رو باش آه و زاری خوب نیست
بعد ازین تنها به کنج دفتر اشعار خود
می نشینم نازنینا! گر که یاری خوب نیست
دارم از درد کمر ، سردرد می پیچم به خود
خسته از کارم ، برایم خانه داری خوب نیست
هرکه می بیند رخ زردم ملامت می کند
کاین چنین عاشق شدن با بیقراری خوب نیست
بعدمرگم بر مزارم شادمانی ها کنید
مرده ی شعر و غزل را سوگواری خوب نیست