ماهم به وقتِ آهم ، دل را عیادت آمد
قایق شکسته ام با ، موجی رشادت آمد
زندانِ تنگ تن را ، ازعرش کبریائی
حکمی به روشنائی ، با ترکِ عادت آمد
خوش باشدم سحرها ، گشتی در آسمانها
اشکی برای فردا ، فوجی شهادت آمد
به به چه حال و فالی ، پُرگشته دستِ خالی
لحظاتِ در وصالی ، فصلی ولادت آمد
عیدانه ام گشودن ، دربزم روزه داران
شکرانه با قنوتی ، سالی سعادت آمد
1393 - محمد محسن خادم پور