ای گشاینده یِ زبانِ دعا
روز عید سعید قربان در منزل نشسته بودم و در انتظار فرارسیدن هنگام زوال و ادای فریضه ی ظهر بودم و در تفسیر آیه ی 11 سوره ی حجرات می اندیشیدم. این نجوایی است توبه گونه در بیان این بی مایه، با معشوق اولین و آخرین:
ای گُشاینده یِ زبانِ دعا اُنس اَفزایِ خَلوتِ دل ها
رازدارِ حریمِ تنهایی مونسِ لحظه هایِ نابِ دعا
تو، به هر دل شکسته نزدیکی یادِ تو در دلِ شکسته یِ ما
بی تو تنهاترینِ این شهرم در کنارِ همه، ولی تنها!
با تو امّا زِ غیرِ تو قهرم تو تمامِ منی در این دنیا
منِ سرگشته بس پشیمانم توبه کردم زِ هرچه خَبط و خطا
چکنم؟ توبه ها شکستم من! تو درِ توبه را به روم گشا
آن یکی توبه دارد از ذلّت وَ در افعالِ تو کُنَد غوغا
از بدِ معصیت کُنَد توبه به رهِ طاعتت گُذارد پا
از عِقابِ تو بس فراری هست طَلَبَد عفو از تو، ای مولا!
آن دگر توبه دارد از غفلت به صفاتِ تو می شود أصفا
رُؤیتِ طاعتِ تو را نکند وَ به طاعت ندارد او اِتکا
آن چه بیند، بُوَد همه توفیق همه توفیقِِ حق بُوَد او را
از غضب می گریزد او هر بار جان پناهش کجاست؟ اسمِ رضا
اوّلی توبه یِ عوامُ النّاس دوّمی توبه یِِ خواصِ خدا
توبه یِ دیگری در این وادی بهرِ خاصُ الخواص، اهلِ ولا
اندرین توبه، او نبیند خویش بشریّت نبیند او این جا
محوِ ذاتِ جلالِ باری هست وَ جز او را نبیند او پیدا
همه عالم، جمالِ یزدان است کبریایِ خدایِ بی همتا
می گریزد از او به سویِ خودش تکیه گاهِ فرارِ اوست کجا؟
هارِبٌ مِن جَلیلٍ عِندَ جَلیل عائِذٌ تائِبٌ إِلَیهِ عَلا
ای خدا! من در این میانه کی ام؟ عاشقی دل شکسته و شیدا
من به سویِ تو آمدم اینک توبه ام را تو خود قبول نما
تو دلیلِ منی در این وادی تو مرادِ منی در این صحرا
از تو جز فضل و جودِ تو، هیهات! نَبُوَد جز زِ تو، عطا و سخا
حُجّتِ توست بر همه اتمام نعمتِ توست بر همه اِعطا
هم دعا از تو، هم اِجابت نیز هم صفا از تو، هم مَدیح و ثنا
بر زبانِ چو من، به عالَمِ «ذر» تو خود آورده ای مقالِ «بلی»
«شاهدِ» من تویی و «حاکم» نیز من چه دارم در این زمانِ «بلا»
عافیت جویم و ثنا گویم از خطاپوش، بنده را چه سزا؟
تو اِجابت کن این دعا یا رب! ای گُشاینده یِ زبانِ دعا
محمدعلی برزنونی، جمعه عید سعید قربان 1433، 5 آبان 91؛ سارایوو، ساعت 12:30