بهاران بیشماران گل بروید
به رگباری غبارازدل بشوید
هوایش عاشقان را می کشاند
که در گلشن تماشا خانه جوید
به هرباغی رسد شکلی درآید
که فصل زرد وُ سرما را سرآید
شکوفا میشود هردشت رنگین
نشان ازدره ها سوسن برآید
تو نوروزی مرا آغوش وا کن
بهار روشنی سردی رها کن
بیا از کوه و صحرا هرکجائی
مراهمراه شادی ها صدا کن
ببین باید بخندی تا بخندم
توعیدی میدهی یا من برنجم
بگوآری که درپایانِ امسال
بهاران نامه را زیبا ببندم
محمد محسن خادم پور - 1385