bg
دفتر شعرعشقِ حسود از شیما رحمانی
شاعر :‌ شیما رحمانی
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/05/20
57

۱. شَب پَره لَب زده بر لعلِ شب و
   شب از این عشق کمی تَب دارد
   ماه پنهان شده در پرده و ابر؛
   بی صدا در دلِ خود می بارد
********
۲. شَب پَره لَب زده بر لعلِ شب و
   شب از این عشق کمی تَب دارد
   آسمان خون به جگر گشته و ماه
   بی صدا در دلِ خود می بارد
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/05/28
140

عاشقِ سیبِ خندَتَم
تو؛آسمون
من؛ پرَندَتَم
تو بازیِ عقل با چِشات
دیوونه یِ یه دندَتَم
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/05/31
24

وقتی برای خوابِ من؛
شب قصه را دامَن زدی
گفتی به من، با من بمان
آتش به یک خرمَن زدی
اما نگفتی از خودت
از عاشقیِ بی خودَت
از اینکه در نارِ دلم؛
سوزی چونان بهمَن زدی
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/08/05
5

من؛
نه ابرَم که ببارَم
نه کویرِ خشک و تشنه
پیچکَم من
پیچکی که؛
مست و شیدا،
از تَنِ عشق،
رفته بالا
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/08/07
8

حادثه؛
لبخندِ مغرورِ تو بود
آن که؛
جانَم را گرفت و
پَس نداد
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/08/12
11

بعدِ او، من با خودم هم دشمنَم
بوته یِ هر عشق را؛ از بَر کَنَم
عشقِ او؛ حالِ دلم بد کرده است
روزگارم را، مردد کرده است
قابِ عکسی از پریشان حالی اَم
از جنونِ عشق؛ دیگر خالی اَم
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/08/14
28

تا نهادم سَر به رویِ شانه یِ عشقَش،
داد زد مادر؛
لنگِ ظهر شد،
برخیز دیگر!
✍ ۸ امرداد ۱۴۰۲
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/08/15
19

با نگاهَش شانه زد؛ مویِ غزل هایِ مَرا
لعنتی آمد که شورِ شعر؛ چشمَم تَر کند
✍ ۲۲ تیرماه ۱۴۰۲
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/08/23
20

صبح شد
گونه یِ من تَب دارد
آه

یادم آمد دَمِ صبح
خوابِ بوسه زِ لَبَت؛
ملتهب کرد تمامِ بَدَنَم.
✍شیما رحمانی
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/08/25
4

او که از عشق سَر دَر نمی آورد
همه احساسِ من به یغما برد
✍ شیما رحمانی
۱۷/امرداد/۱۴۰۲
شیما رحمانی
عشقِ حسود
1404/09/01
5

اگر صبور بوده اَم به گاه ، گاهِ رفتنَت
بدان عبور کرده اَم زِ بودنَت، زِ هستَنَت
دلِ من، آشیانه یِ پرنده هایِ فصل نیست
برو، نیا، که بعد از این، دلَم رضا به وصل نیست
✍ شیما رحمانی
۲۶/ اردیبهشت/ ۱۴۰۴