bg
دفتر شعرآیینه از زهرا روحی فر
شاعر :‌ زهرا روحی فر
زهرا روحی فر
آیینه
1404/03/01
28

به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
درود و سپاسی ز گیلان زمین
زخاور و از باختر تا به چین
به فردوسی آن پیر جان و خرد
که دانا ز شهنامه اش برخورد
به رامش سوی رودکی هم درود
همان پیر فرزانه ی پر سرود
به کاتب علی دیلم آزاده مرد
که زلف سخن با قلم شانه کرد
به روح روایتگر بودلف
که در راه شهنامه بد جان به کف
همه مردم پاک و نیکو سرشت
که کردند گیتی سراسر بهشت
شما دوستداران جان و خرد
که اندیشه تان را خرد پرود
هزاران درود و سپاسی چنین
به پاکان و خاصان این سرزمین
درودی فرستیم یک با دگر
به خوبان با دانش و زیب و فر
ز من راوی پهلواندخت=پهلوانپور گیل
که دارم ز شهنامه صدها دلیل
کنون ای ابوالقاسم نغز گوی
سرای خرد را ز گیلان بجوی
#زهراا_روحی_فر
زهرا روحی فر
آیینه
1404/03/09
24

از قاصد دنیا خبر آمد که بهار است در را ه صباهمهمۀ سرو و چنار است آن شاهد زیبای طبیعت ز غم یار آوارۀ کهسار و همه دشت و دیار است "زهرا روحی فر"

تحلیل شعر«در آستانه‌ی صبح» با رویکرد تری ایگلتون | عبور هستی در آینه‌ی ادبیات
در این مقاله، شعری فلسفی با محوریت گذر زمان و تأمل هستی‌شناسانه را با چارچوب نظری تری ایگلتون تحلیل می‌کنیم. نگاهی نو به فرم، محتوا و ایدئولوژی پنهان در ادبیات معاصر فارسی.زهرا روحی فر


سنگی بر لب جوی نشسته بود

و به عبور آب

فکر می‌کرد

بی‌آنکه بداند

خود نیز

در گذر است.

تحلیل ایگلتونی

۱. ادبیات به‌مثابه بازتاب ایدئولوژی

این شعر بازتاب‌دهنده‌ی نوعی ایدئولوژی فلسفی‌ست: باور به گذرا بودن همه چیز—even آنچه ایستا به نظر می‌رسد.

سنگ، نماد ایستایی، در حال تفکر به حرکت است؛ اما خود نیز در چرخه‌ی زمان و فرسایش، در حال تغییر است.

ایدئولوژی نهفته در این شعر، پذیرش بی‌درنگِ گذر زمان و ناپایداری هستی است، بدون اعتراض یا مقاومت.

۲. ادبیات به‌مثابه کنش مادی

شعر، صرفاً توصیف طبیعت نیست؛ بلکه کنشی‌ست برای برانگیختن تأمل در مخاطب.

با تصویرسازی از سنگی متفکر، شعر خواننده را به بازاندیشی درباره‌ی مفهوم «ثبات» و «تغییر» دعوت می‌کند.

این دعوت به تفکر، خود یک کنش اجتماعی‌ست که می‌تواند در شکل‌گیری جهان‌بینی مخاطب مؤثر باشد.

۳. جدایی‌ناپذیری فرم و محتوا

فرم شعر، با سطرهای کوتاه و حرکت تدریجی از «صبح» به «عبور» و سپس «در گذر بودن»، مسیر معنایی شعر را تقویت می‌کند.

استفاده از زبان ساده اما مفاهیم عمیق، فرم را به ابزاری برای انتقال فلسفه‌ی شعر بدل کرده است.

حتی مکث‌های طبیعی میان سطرها، حس تأمل و کندی را القا می‌کنند—در خدمت محتوای هستی‌شناسانه.

۴. ایدئولوژی به‌مثابه طبیعی‌سازی نظم

شعر، گذر زمان و فرسایش هستی را امری طبیعی و بدیهی جلوه می‌دهد.

هیچ مقاومتی در برابر این گذر نیست؛ حتی سنگ، که نماد ایستایی‌ست، در حال عبور است.

این طبیعی‌سازی، همان کارکرد ایدئولوژی‌ست: پذیرش نظم هستی بدون پرسش یا چالش.

۵. ارزش ادبی در بستر تاریخی و اجتماعی

در فرهنگی که تأمل، سکون و پذیرش هستی ارزشمند تلقی می‌شود، این شعر جایگاه بالایی دارد.

اما در بسترهایی که بر کنش‌گری، اعتراض یا تحول تأکید دارند، ممکن است شعر به‌عنوان «منفعل» یا «غیرسیاسی» تلقی شود.

از نگاه ایگلتون، ارزش ادبی این شعر در توانایی‌اش برای بازتعریف مفاهیم بنیادین نهفته است، نه در زیبایی صرف.

۶. نقد ادبی به‌مثابه کنش سیاسی

نقد این شعر، با آشکارسازی ایدئولوژی پنهان در تصویر سنگ و آب، به مخاطب کمک می‌کند تا رابطه‌ی خود با زمان و هستی را بازنگری کند.