با رفتنِ یاران، قدِ تا خورده نشستیم
در سالروز پرواز قیصر عزیز، با این غزل در استقبال از یکی از غزل های او، یادش را گرامی می داریم:
در حسرت دیدار، چه افسرده نشستیم غرقِ غم و دل مرده و آزرده نشستیم
افسوس بر آن یارِ سفرکرده فزون شد حیرت زده همچون گلِ پژمرده نشستیم
خاموش نشستیم و غریبانه سرودیم با رفتنِ یاران، قدِ تا خورده نشستیم
بر بال و پرِ بسته یِ خود شِکوِه نمودیم «سر زیر پرِ خویش فرو برده نشستیم»[1]
یک عمر گذشت و قدمِ عمر سرآمد ما مست و سراسیمه و دل مرده نشستیم
در خانه یِ با سقفِ ترک خورده بخفتیم بر مرکبِ ویرانِ زمین خورده نشستیم
در گُرده یِ ما خاطره ها سخت گران شد خنجر زده این خاطره بر گرده نشستیم
رفتند رفیقان و نماندند در این رَه ما را بنگر: ساکت و سرخورده نشستیم
هرچند سکوت، عاقبتِ شیخِ زمان شد در اوجِ سکوت است که افسرده نشستیم!
محمدعلی برزنونی، سارایوو، چهارشنبه 8 آبان 92؛ ساعت 13:45
[1] این مصرع از زنده یاد مرحوم قیصر امین پور است:
یک بار به پرواز پری باز نکردیم سر زیر پر خویش فرو برده نشستیم