می شود با نگاه بارانی ، خاک تفتیده را گلستان دید شور لبهای خشک صحرا را ،محو در چشمه ی بهاران دید می شود ماه بود و با لذت، سقف شب را ستاره بندان کرد مهر بیدار آسمان را در،قلب آیینه های پنهان دید میشود سنگ شد ولی تابید ،میشود شیشه شد ولی تاریک صاف باید شد و به نور عشق،کفر را در پناه ایمان دید بوسه ای بر ضریح اندیشه ،چند رکعت نماز آزادی ذات شاهنده ی خدایی را،می شود در شکوه انسان دید کاش تفسیر شعر شب بو را، می شد از ژاله ی سحر پرسید کاش می شد به دید پروانه، ((گلشن راز)) را نمایان دید زندگی لحظه های پرواز است،بر فراز (( تولدی دیگر)) می شود با(( فروغ)) یک لبخند ،غنچه ی اشک را شکوفان دید ترکشی از غزل به من آموخت،باید از مرز سینه ها رد شد مثل ((سهراب )) چشم ها را شست،آدمی را فراتر از آن دید عادل دانشی 8 خرداد 94