"دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا تن زجان در آید"
دست از طلب کشیدم ای حافظا چه کامی...
جانم زتن درآمد جانا کجاست جانی؟؟؟
از قدح و می چو گفتی، رندان همه شتابان
مستانه پخته گشتند دیگر نمانده خامی!!!
در وادی غزل ها راهم نداده، گفتند:
شوریده حال باید،چون حافظ و نظامی
ای شمس وشهره ی شعر، وی حافظِ مُسلّم
از آن سبویِ شعر ت ،سهمم گُزار جامی
مستم چونان که هستم ،هستم چونان که مستم
در وادیِ غزل ها با رتبه یِ غلامی....
"دست از طلب ندارم تا کام من بر آید"
یا تن رسد به جانان یا جان رسد به فانی
با سلام و احترام شعر شیوا و عاشقانه ای است سپاس از شما درود با احترام
سلام...ممنون بسیار لطف فرمودید
سرکارخانم بهروزی، بانوی گرامی، سلام علیکم ................................ غزلِ زیبایی سروده اید،خسته نباشید،تضمینی ازغزلِ جناب حافظ اجازه بفرمایید (با پوزش)دوسه نکته راخدمتتان عرض کنم. وزنِ این غزل هست(مُستَفعَلَن فَعولُن، مستفعلن فعولن)به جُز دریک مصرع(ازقدح ومِی.......مصرع سوم) به خوبی ازعهده برامده اید..دراین مصرع ،هم وزن تغییرکرده وهم ،اهنگ...درمصرعِ هفتم هم(ای شمس وشهره ی شعر....)یک هجای کوتاه اضافه دارید(ر) در(شعر)اضافی ست ....درمصرعِ نُهم...بااین وزن حتماً باید (چونان)راکه دوبارهم تکرارشده....(چنان )بنویسید...وامّآدرمصرعِ اول(دست ازطلب کشیدم، ای حافظا چه کامی)....(ای) خطابست و(ا) درآخرِ (حافظا)هم همین حکم رادارد...واین دوباهم زیاد زیبا به نظرنمی رسند ویکی ازانها کفایت می کند....یا(ای) ویا(ا) اخرِ حافظ....عذرخواهی می کنم ...هم بابتِ نظرم وهم این که این غزل راتابحال ندیدهخ بودم..شاد باشید انشاءا.....
سلام استاد عزیز..سپاس گزارم که همواره به بنده لطف داشتید و نوشته هایم را با دقت ویرایش می فرمایید حتما انها را اصلاح می کنم...به امید اینکه بتوانم یک غزل بدونه ایراد را بنگارم البته با کمک و راهنمایی شما...بازهم از وقتی که صرف نموده اید...سپاسگزارم