این قطعه به دلیل اینکه کمی طولانی هستش و ممکنه از حوصله خارج باشه ، در چند بخش در معرض دید دوستان قرار میدم که هر بخش قافیه ای مجزا داره ولی به صورت ممتد موضوعی مشترک رو دنبال میکنه، راستش خودم نمیدونم که چه قالبی از شعر هست و از اساتید خواهش میکنم راهنمایی کنن که این چند بندی که اینجا قرار میدم اصلا چه قالبی هستش و البته راهنمایی اساتید بزرگوار دلگرمی خواهد بود برای بیشتر و بهتر سرودن .
این دلم هی بیقراری می کند
مرکب غم را سواری می کند
سبحه ای در دست دارد یه به یک
غصه ها را سرشماری می کند
شکوه از این پرده داری می کند
خاطرم بر دل تصدق می دهد
بر پریشانی تفرق می دهد
برگهای دفتر تاریخ را
در خیال خود تورق می دهد
بزم غم را سفره داری می کند
یاد ایام شبابش کرده است
این تفکر دل کبابش کرده است
«طالب» دیدار یارانست و لیک
ناتوانی ها جوابش کرده است
او مجدد راز داری می کند
دیده را خواهم که همکاری کند
از سرشک خود جلو داری کند
از شهیدان استعانت کرده و
نامها را بر لبم جاری کند
دیده ی من جان نثاری می کند
باز کردم خاطرات خویش را
تا کنم آرام قلب ریش را
مرهمی سازم که آرامش دهم
داغهای این دل درویش را
ذهن هم گنجینه داری می کند
* پایان بند اول