bg
تیغ بودم که ز زنگار جهان پوسیدم (شعری از مرحوم پدر)
شاعر :‌ عادل دانشی
تاریخ انتشار :‌ 1394/06/23
تعداد نمایش :‌ 447

شاهبازم که دگر قوت پروازش نیست آن هزارم که دگر قدرت آوازش نیست تیغ بودم که ز زنگار جهان پوسیدم جای می رقص کنان زهر گران نوشیدم سرخی ِ روی من از اشک پر از خون باشد خون بکتاش و دل خسته ی ِ مجنون باشد کیست تا سلسله ی ِ غم ز دلم بگشاید بازوی حیدری و تیغ دو سر می باید گرگ دشتم که ز چنگال و ز دندان عاریست قسمت آخر دوران حیاتم خواریست ( مرحوم عبدالحسین دانشی)

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
عباس حاکی
0
0

روحت شاد استاد عبدالحسین دانشی....چه زیبا درماندگی یک انسان تخلیه شده از توان را ترسیم کردی. روح پر فتوحت اینک شاهد پرواز بلند فرزندت است و اوست که به تیغ بران شعر و زندگی تبدیل شد و راه تو را ادامه می دهد. زنده هستی چون در فرزندت داری ادامه می دهی . عادل - بیشتر ازپدر به گوش و چشم ما برسان . بگذار بیشتر ببینیمش و فرزندش را تحسین کنیم .

user image
عادل دانشی
0
0

درود استاد حاکی عزیز همیشه شاگرد حقیرتان را شرمنده بزرگواری ها و حسن نظرتان می کنید...امیدوارم سایه ی مهرگستر شما همیشه بر سر خانواده و دوستان و شاگردانتان باشد زنده باشید