bg
نا غزلی به یاد پدرم
شاعر :‌ جابر ترمک
تاریخ انتشار :‌ 1394/02/14
تعداد نمایش :‌ 231

پدرم از سفر که بر می گشت ، هیجـــــان را به خانه می آورد
با نگاهی که باز می خنـــــــدید ، آسمان را به خانه می آورد

من غزل می نوشتم از چشمش او به یک بیت ساده قانع بود
دلخوشی های من به یک لبخنــــد ضربان را به خانه می آورد

چشم من بود بر نگاه نسیم که پس از یک سکوت بغض آلود
پدرم طبق عادت هر روز ، میهمــــــــــــــان را به خانه می آورد

آه .... یادش بخیر وقتی که نفســــــم گرم می شد از حسرت
پدرم با تمام هستی خود سایــــــــــه بان را به خانه می آورد

مادرم می نشست کنــــــــــج اتاق به نگاهم چقدر زل می زد
پدرم از تمام فاصلـــــــــــــــــــه ها ، ناگهان را به خانه می آورد

غزلم نا تمام می ماند گــــــــــــــــــــــــــــــــــور بابای قافیه بابا
تو بخندی بهار خواهـــــــــــــــم شد ( این برای تو کافیه بابا؟؟)

جابر ترمک

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
اکبر بهرامی
0
0

سلام استاد جابر عزیز درود برشما شعری با موضوع دلچسب آفرین

user image
رضا کریمی
0
0

سلام و درود بر شما؛ جناب ترمک عزیز، سروده بسیار زیبا و جالبی است. احسنت. انشاء الله دعای خیر ایشان همواره بدرقه راهتان باشد. در پناه حق باشید.

user image
دادا
0
0

درود بر استاد ترمک غزل زیبای خاطره ها یتان مرا به قدیم هایم برد. عالمتان پر از رحمت و عزت باد.