bg
بیقراری(4)
شاعر :‌ مرتضی طهماسبی
تاریخ انتشار :‌ 1393/07/15
تعداد نمایش :‌ 332

بند چهارم از مخمس نمای بیقراری

001-04

من سمندر نیستم پروانه ام

بال و پر سوز می میخانه ام

در وفای عهد با مستان مست

یاد «سردشت» و «بمو» و «بانه» ام

با غریبی زین سبب همخانه ام

 

از درون جوشیده بودم کاش من

می شنیدم ذکرهاشنان فاش من

می شدم همراز با اذکارشان

یا که میگشتم تراب پاش من

مست دیدار رخ جانانه ام

 

هان ای «قناسه»ها ای تیرها

ای نفیر سرکش نخجیرها

«مرگ اگر مرد است گو سوی من ای»

کرده ام بگسسته این زنجیرها

چون به وصل او رسم مستانه ام

 

سینه پر درد است یاران مرهمی

با نگاهی کم کنید از دل غمی

پای من لغزیده و جوینده ام

دستگیری یا که حبل محکمی

«طالب» یک غمزه ی فتانه ام

 

در شب غربت چو آغازم نماز

یا گشایم سفره راز و نیاز

می کنم هر دم دعا بر درگهش

تا به یارانم رساند چاره ساز

من خمار جرعه ی پیمانه ام

 

* بند چهارم

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
ولی ا..شیخی مهرآبادی (دیوانه)
0
0

جناب طهماسبی عزیز،سلام علیکم. بسیار زیباست ودلنشین ،چون حرفِ دلست....قبول باشد انشاءا.....

user image
مرتضی طهماسبی
0
0

سلام استاد شیخی عزیز ممنون از شاگرد نوازی بزرگوارانه ی شما

user image
علی اکبر مجدراد
0
0

درود مرگ اگر مرد است گو سوی من آی... حال دلتون همیشه خوووووب

user image
مرتضی طهماسبی
0
0

سلام و سپاس جناب مجد راد عزیز

user image
میثم دانایی
0
0

درودها ...احسنت استفاده بردیم

user image
مرتضی طهماسبی
0
0

سلام و ممنونم از لطف شما جناب دانایی برقرار باشید

user image
دادا
0
0

درودها برادر بزرگم به به. احسنت به چنین طبع و احساس گرم اجازه دهید بنده این عالم را کمی بگردم: من سمندر نیستم پروانه ام بال و پر سوز می میخانه ام جبهه ی حق گشته چون کاشانه ام یاد «سردشت» و «بمو» و «بانه» ام با غریبی زین سبب همخانه ام * از درون جوشیده بودم کاش من می شنیدم ذکرهاشان فاش من می شدم اسرار را فرّاش من یا که میگشتم تراب پاش من مست دیدار رخ جانانه ام * هان ای «قناسه»ها ای تیرها ای نفیر سرکش نخجیرها من نمی ترسم ز مرگ و میرها کرده ام بگسسته این زنجیرها چون به وصل او رسم مستانه ام * سینه پر درد است یاران مرهمی با نگاهی کم کنید از دل غمی پای من لغزیده جویم همدمی دستگیری یا که حبل محکمی «طالب» یک غمزه ی فتانه ام * در شب غربت چو آغازم نماز یا گشایم سفره ی راز و نیاز می کنم هر دم دعا با بال باز تا شوم مستانه بر دل چاره ساز من خمار جرعه ی پیمانه ام . التماس دعا

user image
مرتضی طهماسبی
0
0

سلام و ارادت جناب دادا عزیز شما با بزرگواری کامل من رو چنان شرمسار کردید که وادار شدم همی امشب همه این مخمس نما رو اصلاح کنم و از ارسال دو صفحه ی باقیمانده خودداری کنمو ایکاش بتونم به این زیبایی که شما قبول زحمت فرمودید این کار رو بکنم. فقط بعرض میرسانم جسارتا مصرع ما قبل آخر که ( تا به یارانم رساند چاره ساز) موضوع دعای مصرع های قبل بوده و مراد از چاره ساز اینجا ذات احدیت است که خواسته شده من را به یاران شهیدم برساند . باز هم از بزرگواری شما سپاسگزارم استاد. برقرار باشید.

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام بر آقا مرتضای عزیز طبق معمول زیبا و دلنشین به نظرم رعایت قوافی اینطور که جناب آقای دادا نوشته اند درست است سایر اساتید انشاالله می فرمایند سلامت باشید

user image
مرتضی طهماسبی
0
0

سلام بر اکبر عزیزم بله تلنگر استادانه ی جناب دادا موجب شد قوافی ازاد شده ی مصارع سوم را اصلاح کنم و از قرار دادن دو بند باقی مانده ی این مخمس نما خود داری کنم.

user image
احمد رضا خانمحمدی
0
0

درود بر جناب طهماسبی زیبا میسرایید