bg
یک نیست بگوید که در این دهرچه است
شاعر :‌ فانی شکرنیا
تاریخ انتشار :‌ 1392/07/09
تعداد نمایش :‌ 293

سرو قامت و رعنا دلِ من، باز چه شد؟

محرم اسرار من آن همه راز چه شد؟

نای رفتن دگر از کوی تو جانانم نیست

داد بستانم اگر دانم همان ساز چه شد؟

شور مستی چه بسا با تو فراوانم بود

درد درمان کنم و دانم همان ناز چه شد؟

شهر در پرتوی از نور پرآوای تو بود

روشن شود این دل، پر پرواز چه شد؟

غوغا ننمودم که تو رفتی و نماندی به کنار

دل در طیران افتد اگر داند و این باز چه شد

سنگینی سختی که زهجران تو ماندست به دل

غم نشود رسم بگو شادیِ آغاز چه شد

یک نیست بگوید که در این دهرچه است

(فانی) چه کند تا که شود فاش، این راز چه شد 

هشتم مهر یکهزارو سیصدو نود و دو

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران
user image
آرزو حاجی خانی
0
0

سلام بسیار زیباست و دلنشین د رمورد وزنش نظر اساتید محترم را جویا شوین موفق و خوش باشین

user image
میثم دانایی
0
0

احسنت زیبا بود همچنین بهره بردم

user image
اکبر شیرازی
0
0

سلام  آقا شهاب

شعر زیبایی است

فقط وزنش مشکل دارد که باید بازنگری کنی

سلامت باشی

user image
ولی ا...شیخی مهرآبادی(دیوانه)
0
0

جنابِ آقای شکرنیا،سلام علیکم.همانطورکه جنابِ شیرازی عزیز فرمودند ازنظر (وزن)باید بازنگری گردد.موفق باشید

user image
حمید حمیدی زاده
0
0

درود بر شما احساستان زیباست. نگران وزن هم نباشید. موضوع قابل حلی است. پیشنهاد می کنم با اضافه کردن یک کلمه به مصراع اول انرا به این صورت بنویسید:: سرو "خوش" قامت و رعنا دل من باز چه شد. بعد همه سروده تان را با همین اهنگ بازنگری و ویرایش کنید. غزل های مشابه را در دیوان حافظ پیدا کنید و با توجه به وزن انرا بخوانید . مانند این غزل: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس//که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس جسارت مرا می بخشید. شاد باشید.