دفترپند و داستان
تو کجا غرش کجا
اشک من را دید گفت تو مثل من
گفتمش ، بارانی و من آدمی
تو زمین خشک را تر میکنی
بارش اشکم ز سوگ و مآتمی
من کجا و تو کجا ای یارمی
=
سوخت پروانه ز شمع و آتشش
او به زودی ، راحتی بیند همی
آتش شمعش بسوزاند تنش
من بمانم در غم دنیا دمی
من کجا و تو کجا ، تو بی غمی
=
گفتم ای حاتم ، جوادم با کرم
گفت جانت می دهی آزاده ای
من یکی هر چه درم دارم دهم
تو برای جان ، بها کی داده ای
من کجا و تو کجا ، تو ساده ای
=
غرشم چون رعد و برق آسمان
من نترسم از دد و شیر ژیان
گفت نمرودی که از پشه بمرد
نا توان گشت و ز دنیا بی امان
تو کجا غرش کجا، ای جان جان