دفتر پند و داستان
چارپاره – نقش ما در زندگی
کودکی در کلاس اول بود
جشن پایان ، بساط آن شد پهن
از معلم نمود یک خواهش
نقش کوچک به او دهد در جشن
=
چون معلم به او کمک ننمود
مادرش را به مدرس او خواند
تا میانجی شود به نزد مدیر
نقش خوبی به او دهد در باند
=
مادرش تا رسید ، کودک گفت:
حال ، مادر! به تو نیازی نیست
نقش خوبی نصیب من گردید
نقش بهتر میان بازی نیست
=
در کلاسم شناس من شده ام
انتخابم که بود با شورا
نقش من در گروه ، تشویق است
میزنم کف و میکشم هورا
=
این وظایف برای من عالی است
نقش جدی ادا کنم باید
هرکسی چون به نقش خود چسبید
رستگاری به همرهش آید
=
قابلیت بنام استعداد
نقش ما را کند به حق معلوم
فرصتی هست وقت آن کوتاه
با زوالش زمان شود مختوم
=
پس غنیمت بدان دقایق را
چون زمان است عمر آن گذرا
نقش خود را ادا کنی امروز
نقش بهتر به تو رسد فردا