ضمن گرامیداشت یاد شایان افضلی ؛ شعری که آن مرحوم به طنز در مورد مرگش سروده بود را تقدیم می کنم و در ادامه پاسخی که بداهه به بداهه اش داده ام را به روحش تقدیم میکنم با امید به اینکه روحش شاد و در آرامش به سر ببرد
شایان افضلی 10 آگوست
بداهه ای طنزه و پر از ایراد ولی بخند
وقت مرگم همگی نوش عرق سگ بزنید
بهر آن مزه تلخش جوجه بر رگ بزنید
مست گشتید بخندید به این ریش زمان
آمدید فیس بهم عکس مرا تگ بزنید
داد و فریاد کنید شاعر بی کس هم مرد
خودکشی کرده برایم رگ شاهرگ بزنید
شاعران مرده پرستند خدا می داند
با همین شعر در پیت به هم چنگ بزنید
یک شب دور تو هم در کفنت خواهی خفت
بهر پاسداشت تو گویم بیاید عرق سگ بزنید
===========================
و اما پاسخ اینجانب به آن مرحوم :
======================
بعد مرگت نظرم بر تو و شعرت افتاد
که نوشتی به عرق سگ بنمائیمت یاد
مست بودم نه به آن جام عرقهای سگی
کرد هشیار مرا شعرتو ای روحت شاد
داد و فریاد نمودم نه به تو بل به خودم
که برای تو زده دوست و دشمن فریاد
رفتی و دفتر عمرت به جهان بسته شده
دفتر یاد تو در خاطره ها بسته مباد
گفت سعدی که نکو نام ، نمیرد شایان
آنکه نگذاشت زخود هیچ اثر ، رفت به باد
------ -
مسافری در همین مسیر
اکبر شیرازی
*) نکنه: در شعر مرحوم ممکن است اشکالاتی باشد ولی چون از صفحه اصلی کپی پیست شده است برای حفظ امانت ، دستکاری نکرده ام