زآهم دشت شقایق ها پر پر شد
نفرین بر این زمانه.
نغمه یلیل ها هم از کلاغها بدتر شد
درخت خشک جنگل
دارد حسرت روز های سرسبزی خود/
زمزمه آبشار و نم نم باران
همه زدلتنگی می نالند
تو گفتی
کشتی نجاتم
خورشید در آسمانم
ولی افسوس.. افسوس
کوبری بودی که دنیابم را تاریک
وظلمانی کردی
خورشیدم را کسوف گرفت
من هستم با دنیایی
تاربک ......وتاریک.........یا علی مولا