bg
زن
شاعر :‌ مریم زنگنه
تاریخ انتشار :‌ 1403/03/27
تعداد نمایش :‌ 101

زنی توی من زندگی میکنه
که رو صورتش جای یه سیلیِ
شبا بس که با گریه میره به خواب
زیر چشماش هم گوده هم نیلیِ

زنی توی من زندگی میکنه
شب و روز دلشوره داره فقط
همیشه میگه سگ بشی زن نشی
همیشه به دنبال کاره فقط

زنی توی من زندگی میکنه
که واسم شده باعث افتخار
مدالا و لوحای تقدیر اون
داره میگذره از هزاران هزار

زنی توی من زندگی میکنه
قویه، نترسه، ولی بی کسه
صداشو روزا میکشه رو سرش
نمیخواد بفهمن که دلواپسه

زنی توی من زندگی میکنه
پدر مادرش خیلی پولدار نیست
یه چندباری تهدید شده به طلاق
نفس میکشه، اما هوشیار نیست

زنی توی من زندگی میکنه
که انقدر شاده فقط میده قِر
انرژیِ خیلی زیادی داره
ولش میکنی دائما هِر و کِر

زنی توی من زندگی میکنه
تو بیست سالگی سیره از زندگی
براش خیلی چیزا خریدم ولی
داره میبره رنج از افسردگی

زنی توی من زندگی میکنه
بهش میخوره تازه مادر باشه
به آینده ی بچه فکر میکنه
نمیخواد که گلهاش پرپر باشه

زنی توی من زندگی میکنه
که توش کودکی هست با سادگی
خریدم از اطراف بازار یه روز
براش یه عروسک تو چِل سالگی

زنی توی من زندگی میکنه
که رژهای تند و غلیظ میزنه
شبا سیگار برگ دود میکنه
فراموش کرده، که اصلا زنه

زنی توی من زندگی میکنه
پاهاش لنگه و لِی و لِی میکنه
پاشو تا میذاره تو آشپزخونه
آهنگ گوگوش و پلی میکنه

زنی توی من زندگی میکنه
که از مرزِ چل سالگی رد شده
به حدی بدی دیده از روزگار
با دنیا و با آدماش بد شده

زنی توی من زندگی میکنه
که اهل بَزَک کردن و گشتنِ
همیشه تو تفریح و مهمونیِ
کمی قرطیه، میگه آبستنِ

زنی توی من زندگی میکنه
که از بعد اینها دیگه زن نشد
یه شب رفت و موهاشو مردونه زد
دیگه هیچ موقع، مث من نشد

تعداد تشویق کننده ها : 0
افرادی که تشویق کرده اند

ثبت نظر

نام شما
ایمیل شما
user image
نظر شما
عبارت امنیتی
لطفا عبارت داخل تصویر را وارد کنید


نظرات کاربران